جدول جو
جدول جو

معنی داخل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

داخل شدن
(خوَرْ / خُرْ دَ)
درآمدن. اندر آمدن. دخول. وارد شدن. فروشدن. داخل گشتن. ورود کردن. ولوج. داخل گردیدن. درشدن: شبی بیکی از مجالس ملوک داخل شد. (مجالس سعدی). کبن، داخل شدن دندان ثنایای آدمی از بالا و پایین در غار دهن. (منتهی الارب).
- داخل لیل و نهار شدن، اعتبار یافتن. سر میان سرها آوردن.
، نفوذ کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
داخل شدن
درآمدن، اندر آمدن، دخول، وارد شدن
تصویری از داخل شدن
تصویر داخل شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)
بی خبر ماندن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی
ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاصل شدن
تصویر حاصل شدن
به دست آمدن، حاصل شدن، فراهم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاغل شدن
تصویر شاغل شدن
کارگرفتن شغلی را عهده دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واصل شدن
تصویر واصل شدن
رسیدن، پیوستن: (بین بشه واصل شده می از خودی فاصل شده وز شام جان حاصل شده جانها در ودیوار را) (دیوان کبیر)، بحق رسیدن: (قابل امر وی قابل شوی وصال جویی بعد ازان واصل شوی) (مثنوی) رسیدن پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن بمقصودرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
به کام رسیدن کامیاب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازل شدن
تصویر نازل شدن
از بالا بپائین آمدن، فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
اگرای گراییدن، کج شدن خمیدن میل کردن رغبت کردن گراییدن، کج شدن منحنی گشتن (ایهام بدو معنی)، در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل. (حافظ. 209)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
آگاهی نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطل شدن
تصویر عاطل شدن
فرغیشیدن اکاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائر شدن
تصویر دائر شدن
آباد و معمور گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخل کردن
تصویر داخل کردن
سپوختن خلانیدن نشاختن اندر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایل شدن
تصویر حایل شدن
فاصله شدن مانع اتصال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایل شدن
تصویر زایل شدن
برطرف شدن، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناه بردن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل شدن
تصویر باطل شدن
فاسد شدن، تباه گشتن، هیچ شدن، ناچیز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادخل زدن
تصویر ادخل زدن
برآورد تخمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متداخل شدن
تصویر متداخل شدن
متداخل گردیدن: همخلیدن داخل شدن چیزی در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دائم شدن
تصویر دائم شدن
جاوید گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایل شدن
تصویر نایل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، به دست آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واصل شدن
تصویر واصل شدن
((~. شُ دَ))
رسیدن، پیوستن، به حق رسیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادخل زدن
تصویر ادخل زدن
((اَ خَ. زَ دَ))
تخمین زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
((~. شُ دَ))
به گردش افتادن، به جریان افتادن، آباد شدن، معمور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نائل شدن
تصویر نائل شدن
دست یافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
Involve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
вовлекать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
einbeziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
залучати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
angażować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
包括
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شامل شدن
تصویر شامل شدن
envolver
دیکشنری فارسی به پرتغالی